روناک خانومروناک خانوم، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

عشق مامان و بابایی روناک خانوم گل

جشن 10 روزت

این عکسم  روز جشن ده روزگیت گرفتم عزیزم البته بخاطر رفتن به بیمارستان جشنمون روز 12 روزگیت برگزار شد عزیز دلم                                                   ...
2 تير 1394

روناک وقتی بیمارستان بود

عزیزدلم اینجا عکساییه که تو بیمارستان بودی                                    مامان فدات بشه جیگرم برات کباب شده بود نمی دونی اون  دو روز که تو بیمارستان بودی چقدر من سردرد گرفته بودم روز اول خودم بابا سرت بودم با اینکه خیلی سر درد داشتم ولی دلم نمی اومد تنهات بزارم تو خیلی کوچولو بودی روناکم تا فردا عصرش هم بالا سرت موندم غروب هر کار کردم نمی تونستم سر پا وایسم بخدا چشام داشت در میومد تازه عمل مرده بودم مامانی فدات واسه همین به بابایی گفتم مامان اعظمتو بیاره بیمارستان بالای سر تو تا من بیام خونه وقتی اومد من رفتم خونه دستش...
2 تير 1394

دختر عزیزم وقتی زردی گرفتی

مامان فدات این عکس ماله روزیه که زدی گرفتی نمی دونی چقدر ناراحت شدم اینجا 4 روزته عزیزدلم نمی دونی با چه حالی بردمت دکتر با مامان اعظم بودیم وقتی دکتر گفت باید بستری بشی خیلی ناراحت شدم بخدا اشکام بند نمی اومد ...
2 تير 1394

خاطره زایمان من

دختر عزیزم می خوام از روز تولد تو و اینکه چطور متولد شدی برای بگم 40 هفتم تموم شده بود و از هفته 41 هم 5 روز رو گزرونده بودم نگرانت بودم عزیزم رفتم پیش دکترم و اون برام نامه بستری نوشت با همسرم (سعید)رفتیم بیمارستان حتی هنوز شام هم نخورده بودم وارد بیمارستان که شدم نامه بستری رو که دید  گفت باید بستری بشی وای من اون لحظه خیلی ناراحت شدم  . اصلا فکر نمی کردم اینطوری بشه بدون مقدمه برم بیمارستان من هیچ کاری نکرده بودم همیشه تصور می کردم وقتی بخوام زایمان کنم از قبل برم حمام یه مقدار لباس برا خودم بزارم و... واسه همین خیلی ناراحت شدم از قسمت زایشگاه اومدم بیرون و به باباییت گفتم که اینطوری شده اونم ناراحت شد ....
2 تير 1394

از تو برای تو

دختر قشنگ  می خوام تا جایی که بتونم از تو و لحظه های قشنگی که کنار تو داریم بنویسم امروز تو 43 روزت شد عزیز دلم ...
2 تير 1394

تولد فرزندم

سلام عزیز دل مامان به لطف خدا روز 11 اسفند با زایمان سزارین متولد شدی دختر عزیزم روناک خانوم من بببخشید مامانی یکم دیر شروع کردم به نوشتن وبلاگ برات چون خیلی دست تنها هستم بابایی هم همش سرکاره تا الان زیاد وقت آزاد نداشتم ولی سعی می کنم از این به بعد همه لحظه های قشنک با هم بودن رو اینجا ثبت کنم ...
2 تير 1394

عزیزدلم خیلی واسه سلامتیت دعا می کنم عزیزکم

سلام فرشته کوچولوی قشنگم خوبی مامانی عزیزدلم خیلی واسه سلامتیت دعا می کنم عزیزکم همه آرزوی من اینه که به سلامتی به دنیا بیای و به امید خدا ایندفه دیگه مشکلی برامون پیش نیاد عزیزدلم به خدای مهربون میسپارمت تو هدیه ای از طرف پروردگارمی امیدوارم لیاقت دانشتنت رو داشته باشم میبوسمت عزیزم دوست دارم و منتظر خبر های خوب از تو هستم عشقم مربوط به این تاریخ - چهارشنبه ٤ تیر ،۱۳٩۳ ...
2 تير 1394

سپاس از خدای مهربون بخاطر هدیه قشنگت

خدایا سلام خیلی خوشحالم خدایا من دوباره به لطف شما مامان شدم خدایا شکرت نینی کوچولوی من الان 5 هفته و 1 روزشه خدایا می سپارمش  به خودت خدایا خودت محافظش باش ای خدای مهربون به  همه منتظرا  این خوشی رو بده امیدوارم همه اونایی که منتظر بچه دار شدند خیلی زود دامنشون سبز بشه آمممممممممین   مربوط به این تاریخ - چهارشنبه ٤ تیر ،۱۳٩۳ ...
2 تير 1394