روناک وقتی بیمارستان بود
عزیزدلم اینجا عکساییه که تو بیمارستان بودی
مامان فدات بشه جیگرم برات کباب شده بود
نمی دونی اون دو روز که تو بیمارستان بودی چقدر من سردرد گرفته بودم روز اول خودم بابا سرت بودم با اینکه خیلی سر درد داشتم ولی دلم نمی اومد تنهات بزارم تو خیلی کوچولو بودی روناکم تا فردا عصرش هم بالا سرت موندم غروب هر کار کردم نمی تونستم سر پا وایسم بخدا چشام داشت در میومد تازه عمل مرده بودم مامانی فدات واسه همین به بابایی گفتم مامان اعظمتو بیاره بیمارستان بالای سر تو تا من بیام خونه
وقتی اومد من رفتم خونه دستش درد نکنه مامان فریده ( مامان بابایی ) برام کباب درست کرده بود خوردم و رفتم یه دوش گرفتم تا شاید یکم حالم بهتر بشه خواستم بخوابم وی همش دلم پیش تو بود به بابایی کفتم منوببر بیمارستان
دوباره لباس پوشیدم و اومدم بیمارستان وای وقتی دیدمت تو اون حال دوباره اشکام سرازیر شد دلم طاقت نداشت تو رو مرسض ببینم شکر خدا با دعای همه زدی تو که خیلی هم بالا بود 25 با دو روز بستری خیلی زود پایی اومد و به لطف خدا با 7.5 مرضص شدی